سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : چهارشنبه 89/11/6 | 2:1 عصر | نویسنده : محمد امین صلاحی

شباهنگام پروانه باشمع گرم گرفته بود

بدیدم سرا پای شمع  راازرم گرفته بود

شمع اشک ریزان دلش پراز خون بود

خسته ازستم چرخ جفا کار گردون بود

هرقطره که ازچشمان او برمی خاست

ذره ذره ازقد و قامتش فرو می کاست

شمع شرمنده ازان که سوزد پروانه را

پروانه درپی ان گربنوشدجام جانانه را

پروانه چو گریه های بی امان شمع دید

ز اب دیده جویبارها بر گونه اش لغزید

گفت نازنین گریه ها یت از بهر چیست

امشب شب عشق شوراست نبایدگریست

امشب شب شورشعرهای عاشقانه است

چه جای شکوه زبی شرمی زمانه است

گربه اتش کشی تو دامنم رابس رواباشد

در ره عشق سوختن عاشقان رادوا باشد




  • خراسان
  • قالب میهن بلاگ
  • ضایعات