به ره عشق انکه رسیده به اخر تو هستی
درمحفل حوریان ازهمه زیباتر تو هستی
می دانم بارها خطا کردم در بازی عشق
قرمز دهی یا زرد عزیزم داور تو هستی
اگر دوستم نمی داری بگذار بیکس و تنها بمیرم
به اغوشم نگیر بگذار من دراغوش غمها بمیرم
در ان سوی شهر بجوی از بهرمرگم ویرانه ای
رسوا نگردد عشق اگر دور ازنگاه ادمها بمیرم
چرا باورکنیم اواز قناری زندانی خوشست
ما که میدانیم ازادانه نغمه خوانی خوشست
ای شیخ رهایم کن من بهشتت نمی خواهم
مرا لذت بی منت این دنیای فانی خوشست
لذت زندگی تنها هوس های زود گذر نیست
خود را زدام امیال پست وارهانی خوشست
بی گمان اگر وسعت گیتی را وطن پنداری
تورا جان سپردن به هرقبرستانی خوشست
به روز پیری چون رسی عاشقی عارایدت
دلبرانرا شیدا شدن به ایام جوانی خوشست
ما همه انسانیم پس روا نیست خون ریختن
بادشمن صلح وبادوست مهربانی خوشست
اما اگر دژخیمان بر خاکت دست تعدی برند
براستی از بهر وطن جان فشانی خوشست
ان روزکه سخن چوبه ی دار برپا می کند
کسی چه داند که زبان بی زبانی خوشست
امین دیگر بس کن و از ترانه برحذر باش
همین که بدانند تو عاشق ایرانی خوشست
اگر بپرسی ز من از شاعران که را پسندم
تورا گویم شعرنوسیمین بهبهانی خوشست
امروز که صد بهار در زیر خاک خفته اند
شعرپارسی اززبان کرد سورانی خوشست
تو خاموشی منم چه سرد و چه خاموشم
تو قهری ومن نوزادغم گرفه به اغوشم
تواز تولد عشقی دیگرشادمانی می کنی
من درغم عشقی مرده رخت عزا پوشم
گریه نکن این دنیا از تو روسپی تربود
که تورا در کوچه های شهر ارزان فروخت
بودند انانکه از بهر یک بوسه ات جان دهند
زمانه انبوه بوسه هایت به رایگان فروخت
چه بی شرمانه بی لیاقت ها ازتو سود بردند
روزگار عشقت را به یک تکه نان فروخت
میدانم که سخت است قشنگی ها را فروختن
ولی دشواری زندگی تو راچه اسان فروخت
عزیزم زندگی لبریز دروغه میدونی
عشقمون جه سردو بیفروغه میدونی
میدونم دیگه فرصتی واسه هم نداریم
اخه سرمابا غصه ها شلوغه میدونی
بذار بمیرم چرا زندگیم بی تو به اخر نرسه
حقشه بمیره اونیکه بخواد اما به دلبر نرسه
میترسم اگه زنده بمونم تاابد عاشقت نمونم
بذار بمیرم تا عشقم به معشوق دیگر نرسه
امشب من به چشم های قشنگت سوگند یاد می کنم
نازنین اگر فردا شود دل ازبند عشقت ازاد می کنم
امشب من خسته ازعشق پرالتماس خویش گشته ام
فردا سرود مرده بادعشق را به یادت فریاد می کنم
گرچه امشب دیراست ساقیا بریز از ان می کمی دیگر
ساقی بریز امشب که فلک به من هدیه داده غمی دیگر
با تیر مژگان ان نازنین دلم غرقه درخون گشته امشب
ولی باز هم به غیر نگاه یاراز کجا جویم مرهمی دیگر
امشب از فراقت سفره ی غم های من رنگین است
امشب به چشمم زندگی بی تو حقیر و ننگین است
امشب بار غم ها بر دوش من وای چه سنگین است
امشب ماه ماتم گرفته و اسمان بهرمن غمگین است
.: Weblog Themes By Pichak :.